رشدشکوفه ها

برنامه های درسی و عملکردی کلاس سوم مدرسه رشد شکوفه ها

رشدشکوفه ها

برنامه های درسی و عملکردی کلاس سوم مدرسه رشد شکوفه ها

تکالیف

سلام .اول هفته خوبی رو براتون ارزو دارم.بچه ها فقط کافیه صفحه اخر بنویسیم را حل کنند. فقط تا جایی که  در توانتان هست با انها ضرب دو را کار کنید. تا کاملا بفهمند وحفظ کنند.

اگر دوباره فرصت داشتم.....................

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم،

به جای آن که انگشت اشاره ای را به سمت او بگیرم،

در کنارش انگشت هایم را در رنگ فرو می بردم و نقاشی می کردم.

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم،

به فکر ارتباط بیشتری با او می شدم.

بیشتر از آن که به ساعتم نگاه کنم، به او نگاه می کردم.

سعی می کردم درباره اش کمتر بدانم، اما بیشتر به او توجه کنم.

به جای آموزش اصول راه رفتن،

راه رفتن را با او تمرین می کردم.

از جدی بازی کردن دست برمی داشتم،

و بازی را جدی می گرفتم.

بیشتر در آغوشش می گرفتم،

و کمتر او را به زور می کشیدم.

کمتر سخت می گرفتم،

و بیشتر تاییدش می کردم.

اول احترام به خود را در او می ساختم

و بعد خانه و کاشانه اش را،

بیشتر از آن چه که عشق به قدرت را بیاموزم،

قدرت عشق را یاد می دادم.

و بیش از آن که به نقد او بپردازم،

به نقش خود می پرداختم ... .

فرزند حرف شنو

 آیا می خواهید فرزندتان حرف شنو باشد؟

 

اگر مجبورید یک حرف را چندین مرتبه برای فرزند دبستانی خود تکرار کنید تا گوش کند، این مطلب را مطالعه  کنید. عده ای از پدر و مادرها وقتی می بینند فرزند کوچکشان به حرفهای آنها در لباس پوشیدن یا در جمع کردن وسایلش و ... توجهی نمی کند و به تماشای تلویزیون یا بازی ادامه می دهد دائم صدایش می کنند و فریاد می کشند. آنها فکر می کنند که هر چه بیشتر حرفشان را تکرار کنند ، فرزندشان سریع تر گوش می دهد. در حقیقت، قضیه بر عکس است. به طور معمول اگر قبل از انجام کاری گفته خود را 4 ، 5 یا 6 مرتبه تکرار کنید، بچه می آموزد که نباید گوش دهد.  بچه ها زرنگتر از آن هستند که ما فکرش را می کنیم. آنها ارزش زمانی که برای اولین مرتبه او را صدا می کنید و زمانی که واقعاً با او کار دارید را می دانند و احتمالاً از 5 یا 10 دقیقه اضافی استفاده کرده و به بازی خود ادامه می دهند.

 

اگرچه هنگامیکه بچه، خود را به نشنیدن زده و یا حرفتان را جدی نمیگیرد، بسیار ناراحت کننده است، ولی بچه های 4-3 ساله از این که میتوانند با بی اعتنایی و گوش ندادن، والدین را عصبانی نمایند، احساس قدرت میکنند. پس با این قضیه به طور شخصی برخورد نکنید. بچه ها در این سن نمیخواهند که بد و بی ادب باشند، آنها فقط میخواهند استقلال خود را نشان دهند. البته اکنون، تشویق به عادت خوب گوش دادن، مشکلات گوناگونی را در آینده بر طرف خواهد کرد. به طور مثال فرزندتان در مدرسه مشکل توجه بر روی چیزی را دارد و نمی تواند در درسهایش تمرکز کرده و یا دستورات را دنبال نماید. چنانچه حرفهای شما را نادیده می گیرد، نباید بگویید این مسئله به مرور زمان به خودی خود حل خواهد شد. دستورات زیر به فرزند پیش دبستانی شما کمک می کند تا بدون آنکه خود بفهمد، دقت و توجه بیشتری بر روی مسائل داشته باشد.

 

·  عصبانـــــی نشـــــوید.

تلاش کنید تا آرامش خود را حفظ کرده و با صدای آرام صحبت نمایید ، حتی اگر مجبور شدید برای چند لحظه ای به خلوتگاهی پناه آورید. هر قدر بلندتر صحبت کنید، مطمئناً بچه ها نه متوجه صدای بلند شما و نه مفهوم کلماتتان خواهند شد.

 

·  مسائــــل را بــــرای فـــــرزندتان شــــــرح دهید .

بچه ها هنگامی که به آنها دستور داده می شود سر به لجبازی می گذارند. به جای آن که بگویید، چطور جرأت نمودی سنگها را پرتاب کنی!، بگویید: سنگ برای پرتاب کردن نیست، توپ را پرتاب می کنند. بدین طریق بر روی رفتارش تأثیر گذاشته و راه چاره ای را بدون پرخاشگری به او ، یافته اید.

 

·  مطالب را به سادگـــــی عنـــــوان نمایید .

به جای سخنرانی کردن به نرمی ولی با قاطعیت حرف بزنید . به این طریق او یاد می گیرد که راجع به هر کاری که باید انجام دهد، فکر کند بدون آن که نیازی به سرزنش و ملامت برای فراموش کاری یا گوش ندادن باشد.

 

·  از فـــــرزند خود بخواهید که مطالب مهـــم را تکــــرار کند.

این روش موقعی مفید خواهد بود که می خواهید فرزندتان نتیجه ی کاری را بفهمد. بگویید : «باید ماژیک هایت را قبل از نهار جمع کنی بگو ببینم کی ماژیک هایت را جمع می کنی؟

 

·  ارتبـــاط واقعــــی بــــرقـــــــرار سازید.

چنانچه فرزندتان جذب فعالیتی گردیده، به آرامی دست به شانه او زده تا متوجه شما گردد. از او بخواهید موقعی که صحبت می کنید به شما نگاه کند، اگر بچه تان با چشم ارتباط  برقرار می سازد، برایش بسیار سخت است که لجبازی نماید.

 

·  جدولـــــی را تهیــــه نمایید.

چنانچه صبح ها  سخت ترین زمان در روز است. به او مسئولیت داده و با کمکش جدولی از تمام کارهایی که باید انجام دهد (مسواک زدن، شستن صورت، لباس پوشیدن، خوردن صبحانه و پوشیدن کفشها) تهیه کنید. بسیاری از بچه ها دوست دارند که جدول را بررسی کرده و موفقیت خود را اعلام نمایند.

 

·  به او تـــــوجه کامـــــل داشته باشید.  

چنانچه می خواهید او به حرفهای شما گوش دهد، باید به گفته هایش گوش دهید. بنابراین هنگامی که روزنامه در دستتان است و آن را می خوانید با او صحبت نکنید. تمام توجه خود را به او داده و اگر امکان پذیر نیست، علت آن را برایش شرح دهید. (عزیزم، اکنون مشغول انجام کاری هستم اما دوست دارم که به گفته هایت گوش دهم. در عرض پنج دقیقه پیشت می آیم و به حرفهایت گوش می کنم.) به علاوه، به آنچه که او می گوید اهمیت دهید. چنانچه می گوید که سردش شده است ، نگویید : اینجا آنقدرها هم سرد نیست. به جایش بگویید: سردت شده؟ بیا برویم و لباس گرمت را برداریم.

 

·  بــــی جهت نگـــــران نشوید.

اکثر بچه های کوچک که در گوش دادن با مشکل مواجه بوده و بعضی اوقات بی قرار می شوند با کمبود توجه روبرو هستند. افرادی با این مشکل، این رفتارها برایشان به صورت عادت در آمده است، بنابراین چنانچه این بی توجهی در زندگی روزمره اش تأثیر گذاشته، باید مورد ارزیابی قرار گیرد. به خاطر داشته باشید، در این زمینه بچه ها با بزرگترها واقعاً فرقی ندارند. بچه ها می خواهند مثل شما، هنگام انجام کاری، کسی مزاحمشان نشود. این مسئله مانند این است که کتاب جالبی را در دست دارید و حاضر نیستید لحظه ای آن را کنار بگذارید . در این شرایط شخصی می خواهد شما را وادار به انجام کار دیگری کند. بنابراین اگر می خواهید فرزندتان به آنچه که گفته می شود دقت کرده و آن را انجام دهد، در حالی که او را در «هنر گوش دادن» کمک می کنید، صبور و با توجه باشید.

 

تبیان


 

 روشهای موثر برای حرف شنوی در کودکان

  خیلی اوقات ، وادار کردن بچه ها به این که رفتار شایسته ای داشته باشند مشکل است . روش " هر چه می گویم همان است "  که بیشتر والدین به آن متوسل می شوند ، معمولاً بی فایده است . خوشبختانه روش هایی برای اداره رفتار بچه ها وجود دارد که بدون برخورد ، بدون اشک و قهر ، فریاد ، کتک کاری ، یا توهین ِ زبانی است . در این مبحث سعی کرده ایم اصولی را ارائه دهیم که عمل به آنها به شما و فرزندتان کمک می کند تا به هدف مطلوب برسید . شروع واقعی این گونه تربیت ، از سال های آغاز کودکی است . به خاطر داشته باشید که در سنین پیش دبستانی ، بچه ها کارهای عادی روزمره و مهارت نظم و انضباط را که لازمه زندگی است ، به راحتی یاد می گیرند. برای تسلیم کردن کودکان روشی کلی وجود دارد که در همه شرایط ، مفید است. آنرا یاد بگیرید و بعد در زمینه های مختلف امتحان کنید .

 

همه ما می خواهیم فرزندانمان حرف شنو باشند . وقتی فریاد می زنیم که بایست ! نرو وسط خیابان ؛ توقع داریم کودکمان اطاعت کند . یا اگر به او می گوییم که برو مسواک بزن ، یا بخواب ، توقع داریم بدون هیچ حرفی این کار را انجام دهد.

 

۱- بـــــرخورد مثبت داشته باشید

به رفتار مناسب فرزند خود توجه کنید و در همان لحظه از آن تعریف کنید . سپس از او درخواست نمایید ( یا او را راهنمایی کنید ) تا فعالیت بعدی را انجام دهد . در این روش برای هر کاری که کودک درست انجام می دهد امتیازی قائل شوید ،  به نوعی که گویی جادویی در کار است ، او به طور باور نکردنی ، درخواست های بعدی را اجابت می کند.  به طور مثال به او بگویید :

- آفرین که یک لیوان شیر خوردی . حالا بیا کمی تخم مرغ بخور .

- خیلی خوب مسواک زدی . حالا بیا لباس خوابت را بپوش .

 

۲- بـــــرای کنتـــــــرل او به نرمــــی رفتار کنید

هر گاه ازکودک خود خواهشی دارید ، به سمت او بروید و به نرمی او را لمس کنید . به طوری که حضور شما تقریباً  موافقت کودکتان را ضمانت کند . اکنون درست در جایی هستید که فرمان شما به یک عمل تبدیل می شود . شما می خواهید فرزندتان میز را بچیند ، اگر با فریاد از او بخواهید که از آن طرف خانه بیاید و میز را بچیند ، حتماً مؤثر نخواهد بود ؛ بهتر است نزد او بروید و آنچه که می خواهید به او بگویید ، سپس با او به آشپزخانه بروید . هنگامی که خواهر و برادر مشغول نزاع و درگیری هستند ، نباید با داد و بیداد دعوا را متوقف کنید . به جای آن  ، به طرف آنها بروید و صحبت کنید . خیلی اوقات همین آرامش شما برای ساکت کردن بچه ها کافی است . اگر می خواهید موافقت کودک خود را جلب کنید کمتر از " نه مؤکد " استفاده کنید و حتی المقدور از حبس کردن او در اتاقش خودداری نمایید .

 

۳- فـــــرزند خود را دوباره راهنمایـــــی کنید

فرزند خود را به سمت رفتار پسندیده هدایت کنید . اگر او به چیزی دست می زند که  نباید  دست بزند ، به او بفهمانید که دقیقاً چه چیزهایی را می تواند لمس کند یا بردارد . اگر او روی مبل بالا و پایین می پرد ، به جای اینکه او را سرزنش کنید ، جایی را که می تواند جست و خیز کند  به او نشان دهید .

 

۴- اشیاء مخــــرب را از دستــــرس کــــودک دور کنید

اگر فرزندتان روی دیوار رنگ آمیزی می کند ، مداد رنگی را از دسترسش دور کنید و برایش توضیح دهید که چطور می تواند از مداد رنگی به درستی استفاده کند .

 

۵- عــــزت نفس کــــودکان را از بین نبرید

اگر فرزند خردسالتان روی میز ایستاده و می خواهید او را پایین بیاورید ، به او بگویید " اجازه نداری روی میز بایستی ، خودت پایین می آیی  یا من کمکت کنم ؟ " در این صورت شما به نوعی ناتوانی های او را مهار می کنید و اعتماد به نفس از شما به فرزندتان انتقال می یابد .

 

۶- فـــــرزند خود را بـــــرای حضـــــور در جمع آمـــاده کنید

اگر فرزند شما در حضور دیگران بد رفتاری کند ، باعث خجالت شما می شود و افرادی که شاهد خرابکاری او هستند رنجیده می شوند . در این زمان اگر به او بگویید " ساکت بنشین " ، معمولاً رفتارش بهبود نمی یابد . قبل از هر وضع جدیدی همچون سوار شدن به هواپیما یا حضور در جشن تولد ، موقعیت را برای  او شرح دهید و انتظارات واقعی خود را بیان کنید . به طور مثال بگویید : وقتی سوار هواپیما می شویم ، در آنجا صندلی مخصوص خودت را داری و باید کمربندت را ببندی . می توانی کتاب بخوانی ، چیزی بخوری یا با اسباب بازی کوچکی بازی کنی . وقتی فردا به جشن تولد می رویم ، از تو انتظار دارم شلوغ نکنی و هنگامی که دوستت کادوهایش را باز می کند ، بنشینی و تماشا کنی .

 

۷- به کـــــودک کمک کنید که کمــــی جلوتـــــر را ببیند

بچه ها در هر موقعیتی که قرار دارند ، رویدادهای بعدی را نمی بینند و فقط در لحظه زندگی می کنند . برای همین ، هنگام گــذر از مرحله ای دیگر ، دچار مشکل می شوند . بنا براین بهتر است هنگامی که می خواهید او را از جایی که دوست دارد به جای دیگری ببرید ، ابتدا پنج دقیقه قبل او را مطلع کنید که تا چند لحظه دیگر باید اینجا را ترک کنید . اگر بی خبر دست او را بگیرید و به جای دیگری ببرید باعث آزار او می شوید .

 

۸- از جایـــــی که بـــــــرای او مشکل ساز است دور شوید

اگر هر بار با کودکتان به سوپر مارکت رفتید و با مشکلاتی روبرو شدید ، زمانی به آنجا بروید که کسی از او نگهداری می کند. بهتر است مدت یک ماه به او فرصت دهید و او را همراه خود به خرید نبرید ، این مدت ، زمان مناسبی است که این چرخه منفی بشکند و به شما و فرزندتان اجازه  دهد که روال عادی پیدا کنید .

 

۹- کـــــودکتان را به جای دیگـــــری ببرید

اگر در رستوران هستید و او بهانه گیری می کند ، کودکتان را بردارید و از آنجا خارج شوید . اغلب بیرون رفتن و انتقال او به جایی دیگر ، باعث آرامش او می شود . کارهای روزمره را به طور منظم انجام دهید . لباس پوشیدن ، مسواک زدن ، باز کردن در ، تمیز کردن اسباب بازیها ، رفتن به رختخواب ، همه اینها مجموعه ای هستند که  رویدادهای مهم روزانه محسوب می شوند. شما می خواهید فرزندتان هر یک را با موفقیت پشت سر بگذارد و در گذر از هر مرحله ، رفتار مناسبی داشته باشد . اما ممکن است رفتارهای منفی مثل فریاد زدن نیز به سرعت در روال عادی روزمره جای بگیرد .

 

۱۰- در هــــر مـــــرحله او را راهنمایــــی کنید

دقت کنید که هر یک از مراحل رشد کودکتان در کارهای روزمره پنهان شده است . او به تدریج می تواند کفشهایش را بپوشد و یا  به حمام برود . شما نخست باید او را از لحاظ فیزیکی ( در هر مرحله انجام امور روزانه ) راهنمایی کنید و بعد فقط نظاره گر باشید . مثلاً به او بگویید : " من نمی توانم لباست را دربیاورم ؛ اما تو را تماشا می کنم که چطور این کار را می کنی ."

 

۱۱- گاهـــــی بعضی امـــــور را به کـــــودک یادآوری کنید

بچه ها به راحتی ممکن است چیزی را فراموش کنند . این وظیفه شماست که بعضی موارد را به آنها تذکر دهید . مثلاً اگر کودک شما فراموش کرد به دستشویی برود . باید با مهربانی به او بگویید " وقت دستشویی" رفتن است . یک کلمه ی یاد آوری برای او بسیار مفید خواهد بود .

 

۱۲-  هنگام فــــرمان دادن به کودک ، از دستورات واضح و روشن استفاده کنید

به جای اینکه بگویید " اتاقت را مرتب کن " بهتر است به مورد مشخصی اشاره کنید . یعنی بگویید کتاب ها را در قفسه آبی ، و اسباب بازی ها را در قفسه پایینی بگذار.  هر قدر فرمان های شما واضحتر باشد  پذیرفتن آنها برای کودک آسانتراست.

 

۱۳- علت انجام هــــر کاری را بــــرای کودک توضیح دهید

همانطور که شما و فرزندتان در حال مسواک زدن هستید ، برای آگاهی او توضیح دهید که چه کار می کنید و چرا . مثلاً بگویید : " ببین من خمیر دندان را به تمام دندانم می رسانم . می خواهم همه ی جوجوهایی که آنجا زندگی می کنند را در بیاورم . حالا با آب ، دهانم را می شویم ، غرغره می کنم و بعد آب دهانم را بیرون می ریزم . بیا با هم این طوری مسواک بزنیم ".


 

 حرف شنوی در کودکان

 

  

در تربیت مؤثر ، وجود حد و مرز برای بچه ها ضروری به نظر می رسد. اگر ما آنها را درست راهنمایی کنیم، فرزندانمان آماده پذیرش می شوند. چرا که اساساً بچه ها مایلند والدین خود را خشنود سازند. اما اکثر ما در تعیین حد و مرز برای کودکانمان مهارتی نداریم. زیاد صحبت می کنیم ، بسیار عاطفی برخورد می کنیم و نمی توانیم به طور واضح منظور خود را بیان کنیم. اگر می خواهید فرزندانتان از شما حرف شنوی داشته باشند ، مثلاً کتک کاری نکنند، اسباب بازیهایشان را مرتب کنند یا به موقع به رختخواب بروند، بهتر است ده  راهبرد زیر را به کار گیرید.

۱- واضــــــح و روشن صحبت کنید.

والدین برای حد و مرز گذاشتن و ادب کردن فرزندانشان سربسته و مبهم صحبت می کنند ، می گویند « مؤدب باش، اذیت نکن ، شلوغ نکن » . این راهنمایی های کلی برای هر کودکی معنی خاصی دارد. بچه ها از ما می خواهند ، انتظاراتمان را به طور روشن و واضح بیان کنیم. حد و مرز مشخص به کودک می گوید دقیقاً چگونه باید رفتار کند. مثلاً در " کتابخانه آهسته صحبت کن ، وقتی از خیابان عبور می کنیم دست مرا بگیر یا موقع غذا حرف نزن". این راهبرد  در واقع میزان پذیرش و حرف شنوی کودکتان را افزایش می دهد.

 

۲- انتخابهای دیگــــر را به کـــودک پیشنهاد کنید.

در بسیاری موارد می توانید به فرزندتان فرصت یک انتخاب محدود شده بدهید تا خودش تصمیم بگیرد چگونه دستورات شما را انجام دهد. گاهی آزادی عمل در تصمیم گیری ، به کودک احساس قدرت و تسلط می دهد که به تدریج مقاومت در برابر والدین را کاهش دهد. به طور مثال به او بگویید : « الان وقت استحمام است. می خواهی دوش بگیری یا در وان حمام کنی ؟ » « می خواهی نیم ساعت صبح ، نیم ساعت بعدازظهر ریاضی تمرین کنی ؟ یا یک ساعت صبح ؟ » از این رو والدین بهتر و سریع تر می توانند به کودک خود پیشنهاداتی بدهند. آنها انتخاب محدودی برای کودکان تعیین می کنند. اما می توانند تغییراتی در آن پدید آورند. به عبارتی دیگر این گونه انتخابها محدود ، اما تغییر پذیرند.

 

۳- قاطــــــع باشید .

زمانی که عدم پذیرش و سرپیچی رخ داده باشد و شاید کودک به خودش یا دیگران آسیب برساند. به موقعیت محدوده کننده قاطع نیاز داریم. یک محدودیت قاطع به کودک می گوید باید رفتار نامطلوبش را متوقف کند و فوراً حرف شما را بپذیرد. مثلاً : « همین الان برو تو اتاقت » ، « بس کن اسباب بازیهایت را پرت نکن » . البته این قاطعیت از طریق جدیت در چهره و صدا به خوبی نمایان می شود. همان طور که نرمش بیش از حد والدین برای کودک مفید نیست ، رفتار خصمانه والدین نیز برای آنها مضر است. اما قاطعیت مرز بین نرمش بیش از حد و رفتار خصمانه است.

 

۴- بــــر نقاط مثبت فـــــــرزندان تأکید کنید.

بچه ها بیشتر پذیرای فرمانهای مثبت هستند تا منفی. به طور کلی بهتر است واضح و روشن به کودک بگویید باید چه کار کند . دستورات منفی مثل نرو، نریز ، نکن به کودک می گوید چه چیزی قابل قبول نیست ، اما رفتاری که از او انتظار می رود را بیان نمی کند. والدین مستبد اغلب از فرمانهای منفی استفاده می کنند، در حالی که والدین موفق دریافته اند بیشتر باید از فرمانهای مثبت استفاده کنند.

 

۵- بـــــــی طــــرفــــی خـــودتان را اعــــــــلام کنید.

وقتی می گویید : « الان برو بخواب » ممکن است نیروی کشمکش شخصی بین او و شما ایجاد شود. روش بهتر این است که دستورات را به حالت غیر شخصی بیان کنید. به طور مثال به او بگویید « ساعت نه است و وقت خواب تو » و به ساعت اشاره کنید. در این حالت هر اعتراض و حس ناخوشایندی پدید بیاید، بین کودک و ساعت است ، نه بین او و شما. یا هنگامی که به او می گویید«:  خانه جای توپ بازی نیست» او از این قاعده ناراحت می شود نه از شما .

 

۶- توضیح دهید چـــــرا محدودیت لازم است.

مردم وقتی در مورد قاعده یا دستوری توجیه شوند ، بهتر می توانند آن را بپذیرند ، اما در غیر این صورت آن را مستبدانه می پندارند. بنابراین هنگامی که برای اولین بار کودک را در موقعیت محدود کننده قرار دادید توضیح دهید چرا فرزندتان باید آن را بپذیرد. شناخت علت قواعد، باعث می شود رفتار مناسب در کودک درونی شود. یعنی تمایلات درونی اش، او را مطیع قوانین خانواده می سازد. برای بیان علت قوانین به جای این که از توضیحات طولانی ، که بچه ها را خسته می کند، استفاده کنید. به طور خلاصه ، دلیل یک دستور را بیان کنید. مثلاً : "دیگران را نزن ! چون بدنشان درد می گیرد"  یا " وقتی اسباب بازی را از دست بچه های دیگر می گیری ، آنها ناراحت می شوند، چون هنوز بازیشان تمام نشده است. "

 

۷- چاره دیگـــــری پیشنهاد کنید.

هرگاه رفتار کودکی را محدود کردید، سعی کنید به یک فعالیت قابل قبول دیگر اشاره کنید. از این طریق شما مستبد به نظر نمی رسید و فرزندتان حس نمی کند کسی اختیارش را سلب کرده است و احساس محرومیت هم نمی کند. بنابراین می توانید بگویید : « پسرم نمی توانی قبل از شام شکلات بخوری ، اما بعد از شام می توانی بستنی و هم شکلات مورد علاقه ات را بخوری » با پیشنهاد چاره ی دیگر می توانید ، هنگامی که احساس کودک شما قابل پذیرش است، او را تربیت کنید.

 

۸- در تــــــــــربیت کـــــودکان ثابت قـــدم باشید.

تعیین حد و مرز برای کودکان ، هنگامی مؤثر است که این قوانین ثابت باشند. به عبارت دیگر، در هر خانه باید ضوابط خاصی حاکم باشد و والدین همواره به آن پایبند باشند و آن را تغییر ندهند. مثلاً اگر ساعت خواب ، یک شب هشت و شب دیگر هشت و نیم  و شب بعد نُه باشد ، به جای همراهی ، مقاومت بچه ها را در پیروی از این برنامه به دنبال خواهد داشت. سختی این روش در این است که قوانین مهم و روزمره خانواده باید هر روز به موقع اجرا شوند تا تأثیر گذار شوند.

 

۹- رفتــــار ناپسند را تذکـــــــر دهید.

مهم نیست بدرفتاری کودک چه باشد، ما باید برای او روشن کنیم که رفتارش را ناپسند می دانیم و آن را قبول نداریم. بنابراین به جای این که بگوییم « پسر بد» یعنی خودت را قبول نداریم، باید بگوییم « کتک کاری نکن » یعنی رفتارت را رد می کنیم.

 

۱۰- احساسات و عـــــواطف خود را کنتــــرل کنید.

بنا به گزارش پژوهشگران ، هنگامی که والدین عصبانی هستند ، فرزندان خود را شدیداً تنبیه می کنند و بیشتر از قبل مورد آزار زبانی و بدنی قرار می دهند ، گاهی اوقات به جای خشونت و رفتار خصمانه باید آرامش خود را حفظ کنیم، نفس عمیق بکشیم و تا ده بشماریم . اساساً تربیت یعنی آموزش رفتار صحیح به کودکان ، اما اگر شما عصبی یا احساساتی باشید نمی توانیدآموزش را به طور مؤثر انجام دهید. مثلاً به جای این که به کودک خود حمله کنید و حرف ناشایستی به او بزنید  بهتر است یک لحظه صبر کنید ، بعد با آرامش از او بپرسید « اینجا چه خبر است؟ » . همه ی کودکان به راهنمایی والدین برای شناخت رفتار پسندیده نیاز دارند. مهارت ما در ایجاد قوانین و محدودیتها ، همکاری بیشتری از جانب فرزندان برای ما به ارمغان می آورد.

 

 

روانشناسی

 تک فرزندها اجتماعی تر هستند

 

نگاهی به پیامدهای روحی ـ روانی تک فرزند بودن

 

 

تعداد والدین تک فرزند روز به روز در حال افزایش است؛ اما نباید از یاد برد که داشتن یک فرزند، بهتر یا بدتر از داشتن چند فرزند نیست و تک فرزندی نیز چون چند فرزندی مزایا و معایبی دارد.خانواده های تک فرزندی بر مسائلی خاص تأکید دارند که ممکن است در خانواده های چند فرزندی وجود نداشته باشد. تک فرزندها نمی توانند ناامیدی ها و فشارهای روحی را تحمل کنند. چنانچه توهینی به آنها شود، بی آن که قصد و غرضی در کار باشد این توهین را رفتاری عمدی و به پشتوانه نیتی خاص تفسیر می کنند. چنانچه از مسئله ای رنجیده خاطر شوند این حالت را تا مدت های مدید در درون خود زنده نگاه می دارند. آنها فقط به برقراری روابطی علاقه مندند که دربرگیرنده منافع آنان باشد و احساساتشان را نیز جریحه دار نکند. آنها ممکن است ناراحتی های خود را برای دیگران بیان نکنند و فردی درون گرا شوند.

 

پرورش کودک از ۲ عامل تأثیر می گیرند، عواملی که حضور دارند و عواملی که غایب هستند. کودک تک فرزند در خانواده ای رشد می کند که افراد بالغ در آن حضور دارند و کودک دیگری نیست که بتواند با او ارتباط برقرار کند. هر دوی این عوامل، نقشی مهم در پرورش کودکان تک فرزند دارند. کودک تک فرزند به طور کامل مورد توجه و علاقه والدین است. این عامل سبب می شود کودک احساس کند شخصی مهم است. مزایای بزرگ شدن در خانواده های تک فرزند چنان است که کودک می گوید من دوست دارم تنها فرزند خانواده باشم، هیچ رقیبی نداشته باشم و کسی حسادت مرا تحریک نکند. نیاز نباشد با کسی دعوا کنم تا بتوانم وسیله ای را که دوست دارم، تصاحب کنم.

 

" کودکانی که در خانواده تک فرزند زندگی می کنند احساس امنیت و اعتماد به نفس زیادی دارند. "

 

عامل دیگری که در زندگی کودک مؤثر است، حضور در خانواده ای است که فقط شامل افراد بالغ است. این کودکان پیش از زمان معمول سخن گفتن را آغاز می کنند و روحیه اجتماعی نیرومندتری دارند. آنان از والدین خود تقلید و همچون بزرگسالان رفتار می کنند، به گونه ای که تحسین و تعجب دیگران را برمی انگیزند. کودکان خانواده های تک فرزند معمولاً بلوغ زودرس دارند. بلوغ اجتماعی این کودکان نیز ممکن است به حال آنان مفید باشد. آنها زودتر از دیگر کودکان با مسائلی مواجه می شوند که برخورد با آنها در سنین بالاتر ناگزیر است. مسائل و دیدگاه های خود را به راحتی بیان می کنند و قادرند به والدین خود کمک کنند. آنها زودتر از دیگر کودکان به فعالیت اقتصادی مشغول می شوند و از کار کردن خجالت نمی کشند. این کودکان با آمادگی و تجربه زیاد به سن بلوغ پا می گذارند.

 

معایب یکــــــی بودن

یکی از معایب تک فرزند بودن، تأثیر آن بر مراحل رشد کودک است. این کودکان کسی را ندارند تا با او رقابت یا بازی و دعوا کنند. آنها دوست و همدمی در منزل ندارند، بنابراین برخی از احساسات را تجربه نمی کنند و فرصتی برای کنترل و مدیریت آنها نخواهند داشت.

 

بلوغ روحی و روانی، پدیده ای کاملاً ارثی نیست بلکه اکتسابی است.

 این بلوغ مواردی همچون شناخت خود، میزان واقع بینی و انتخاب مؤثر را شامل می شود و به راحتی به دست نمی آید، بلکه به تجربه هایی سخت و طاقت فرسا نیاز دارد. کودکی که تک فرزند خانواده است کمتر با مشکلات مواجه می شود و در معرض تجربه کردن شکست، ناکامی، رانده شدن و... قرار نمی گیرد و شرایطی را که لازمه بلوغ روحی، روانی است، تجربه نمی کند. اگر والدین، مراقبتی افراطی از تک فرزند خود به عمل آورند و او را به فردی ضعیف و کم تحمل تبدیل کنند، فرزندشان از دیگران نیز انتظار خواهد داشت با او چنین رفتاری داشته باشند که این موضوع ناتوانی او را شدت خواهد بخشید. اگر والدین اجازه ندهند فرزندشان با احساسات سخت و ناراحت کننده رو به رو شوند یا امکان آشکار کردن این نوع احساسات را برای او فراهم نکنند، تحمل وی را برابر این نوع احساسات ضعیف خواهند کرد.

 

تمایل والدین به حمایت از تنها فرزندشان، مانع از آن می شود که فرزندشان عواقب اشتباهات خود را بیازماید و مسئولیت عمل خود را بپذیرد. آنها هیچ گاه در مقام انتقاد از فرزندشان بر نمی آیند، با او مخالفت نمی کنند و همواره تسلیم خواسته های او می شوند تا از این طریق مانع ناراحت شدن او شوند. این والدین می گویند: فرزندمان هم مثل ما دوست ندارد ناراحت شود؛ بنابراین با هم معامله می کنیم تا هیچ یک از ما آزار نبیند.

 

حمایت بیش از حد این والدین، فرزند را با روحیه حساس و ضعیف تربیت می کند.

هرچه حمایت آنها از تنها فرزندشان بیشتر شود، قدرت و تحمل وی در رویارویی با مشکلات کاهش می یابد و از این رو بسیار شکننده و آسیب پذیر می شوند. در چنین روابط حساس و پر اضطرابی است که تک فرزند از آزمودن احساساتی که در روابط بین خواهر و برادر شکل می گیرد، محروم می ماند: مسابقه برای چیرگی یافتن بر دیگران، رقابت با خواهر یا برادر در جلب رضایت والدین، مسخره کردن دیگران برای تحقیر آنها، توهین به دیگران برای اثبات برتری خود، درگیری برای کسب حق تقدم و بهره مندی بیشتر از مزایا، درددل کردن با خواهر یا برادر، مشاجره درباره اختلاف و تبعیضی که بین او و خواهر یا برادرش وجود دارد، درگیری با خواهر یا برادر برای تسکین فشارهای روحی، دفاع از منافع شخصی در ارتباط با دیگران. در خانواده های تک فرزند، والدین و فرزندان هر دو احساس می کنند نیاز شدیدی به یکدیگر دارند. پس ناگزیر به مراعات یکدیگر هستند، ولی خانواده های چند فرزندی چنین نیستند، دعواهای مکرر، جریحه دار شدن احساسات و عصبانیت در خانواده های چند فرزندی رایج است و کودکان معمولاً برای کنترل این احساسات راهی مناسب می یابند و بار دیگر با هم بازی می کنند.

 

ویژگـــــــــی های تک فــــــــــرزندان

تک فرزندها نمی توانند ناامیدی ها و فشارهای روحی را تحمل کنند. چنانچه توهینی به آنها شود، بی آن که قصد و غرضی در کار باشد این توهین را رفتاری عمدی و به پشتوانه نیتی خاص تفسیر می کنند. چنانچه از مسئله ای رنجیده خاطر شوند این حالت را تا مدت های مدید در درون خود زنده نگاه می دارند. آنها فقط به برقراری روابطی علاقه مندند که دربرگیرنده منافع آنان باشد و احساساتشان را نیز جریحه دار نکند. آنها ممکن است ناراحتی های خود را برای دیگران بیان نکنند و فردی درون گرا شوند. ممکن است تبحر لازم را نداشته باشند تا بتوانند دعواهای خود را با دیگران به گونه ای مدیریت کنند که در نهایت هر دو طرف راضی شوند.

 

این نوع احساسات ناپخته معمولاً با تجربه هایی که فرد در زندگی خود کسب می کند، درمان می شود؛ فردی که تنها فرزند خانواده اش بود می گوید: سال ها طول کشید تا دریافتم رفتار والدینم با من مناسب نبوده است. آنها به شدت از من حمایت کردند. تمام خواسته هایم را تأمین می کردند. به همین دلیل نتوانستم میزان تحملم را در دست نیافتن به خواسته هایم تقویت کنم. اکنون دریافته ام که ناراحت و ناامید شدن بخشی از مشکلات دوران رشد کودک است و کودک نیاز دارد چنین احساساتی را تجربه کند. اگرچه کودکان تک فرزند اجتماعی تر از دیگر کودکان به نظر می رسند و اعتماد به نفس بیشتری در برقراری ارتباط با بزرگسالان دارند، اما به دلیل احساسات ناپخته خود ممکن است از همبازی های خود خجالت بکشند و ترجیح دهند با کودکان بزرگتر از خود دوست شوند.

 

جلوگیــــری از انــــزوای تک فــــرزندان

والدین باید به فرزند خود کمک کنند تا او بتواند با کودکان هم سن و سالش بازی کند. مدرسه یکی از مکان هایی است که چنین فرصتی را در اختیار کودکان قرار می دهد، ولی کافی نیست و باید فرصت های دیگری را نیز مهیا کرد تا کودک بتواند با دوستان همسن و سالش ارتباط برقرار و به بلوغ و عاقلانه شدن احساسات خود کمک کند. مهدکودک و آمادگی، مکانی است که در آن کودک می تواند احساسات نابهنجار را در بازی با کودکان هم سن و سال خود تجربه کند. دعوت دوستان به منزل و رفتن به منزل دوستان یا داشتن همبازی هایی در همسایگی، از دیگر فرصت های مناسب است. کودکان در سنین مهدکودک دوست دارند بیشتر اوقات را با والدین خود سپری کنند، به همین دلیل گاه مهدکودک برای آنان ناراحت کننده است؛ اما آنها نیاز دارند در اصطکاک و صمیمیت با کودکان هم سن و سال خود تجربه کسب و احساسات خود را عاقلانه کنند.

 

هنگامی که کودکان مشغول بازی با دوستان هم سن خود هستند، ممکن است به رفتارهایی چون مشارکت و مصالحه نکردن، ناتوانی در صحبت یا بحث کردن با دیگران برای دفاع از حقوق خود و... تمایل داشته باشند، پس والدین باید در این باره با تک فرزند خود صحبت کنند. یکی از مسئولیت های والدین این است که دنیای پیرامون را برای فرزند خود شرح دهند. «داشتن روابط مطلوب با دیگران کار مشکلی است. اگر هر یک از شما کمی کوتاه بیایید می توانید با هم بازی کنید. بهتر است علایق و حساسیت های خودت را برای دیگران روشن کنی. در غیر این صورت آنها متوجه نمی شوند که تو از چه چیزهایی ناراحت می شوی.»

 

والدین در محیط خانواده می توانند فرزند خود را تشویق کنند تا احساسات خود را به آنها بگویند. والدین باید خود نمونه این رفتار باشند. آنها همچنین باید به فرزند خود بیاموزند که از درگیری نگریزد و با صراحت و اطمینان با مشکلات و اختلافات روبه رو شود. اگر والدین، مراقبتی افراطی از تک فرزند خود به عمل آورند و او را به فردی ضعیف و کم تحمل تبدیل کنند، فرزندشان از دیگران نیز انتظار خواهد داشت با او چنین رفتاری داشته باشند که این موضوع ناتوانی او را شدت خواهد بخشید. اگر والدین اجازه ندهند فرزندشان با احساسات سخت و ناراحت کننده رو به رو شوند یا امکان آشکار کردن این نوع احساسات را برای او فراهم نکنند، تحمل وی را برابر این نوع احساسات ضعیف خواهند کرد. تربیت فرزند یک روند آماده سازی و حمایت کردن نوعی اقدام پیشگیری کننده است.

 

" حمایت افراطی از کودکان اجازه نمی دهد که آنان خود را برای رشد و بلوغ احساسات تقویت کنند. "

یکی از بستگان خدا......

شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.

پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.

در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.

خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.
- آهای، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:
- شما خدا هستید؟
- نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!
- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!